معنی شادان دل
- شادان دل (دِ)
- شاددل. آسوده خاطر:
بپرسیدش از دو گرامی نخست
که هستند شادان دل و تندرست.
فردوسی.
تو شادان دل ومرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز.
فردوسی.
چو سیصد پرستار با ماهروی
برفتند شادان دل و راهجوی.
فردوسی.
من همی رفتم باری همه ره شادان دل
دل ندانست که شادان شدنم نگذارند.
خاقانی
