سیم اندام، (آنندراج)، آنکه ساق پای او چون سیم سفید است، آنکه ساق و سرین وی سفید و تابان باشد: سیم ساقی شده گراز سمی گاوچشمی شده بگاو دمی، نظامی، کی ببینم من رخ آن سیم ساق هین مکن تکلیف مالیس یطاق، مولوی، از سرو و مه چه گوئی ای مجمع نکویی تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی، سعدی، ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین، (ترجمه محاسن اصفهان ص 32)، ساقی سیم ساق من گر همه درد میدهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند، حافظ