دندان سفید. (انجمن آرا). دارای دندان سپید. که دندان او چون سیم سپید بود: سزدکه بگسلم از یار سیم دندان، طمع سزد که او نکند طمع پیر دندان کرو. کسایی. - سیم دندان شدن، شاد و خندان شدن: همه دختران شاد و خندان شدند گشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی. که با تو چه گفت آنکه خندان شوی گشاده لب و سیم دندان شوی. فردوسی. هر آنگه که بر بزم خندان شود گشاده لب و سیم دندان شود. فردوسی