وارد آمدن پشت گردن بر کسی. (از ناظم الاطباء). وارد آمدن سیلی بر صورت شخص. لطمه خوردن. (فرهنگ فارسی معین) : زاهد که کند سلاح پوشی سیلی خورد اززیاده کوشی. نظامی. کسی کو درآید بدرگاه تو خورد سیلی ار گم کند راه تو. نظامی. بسفر گرچه آب و دانه خوری بی ادب سیلی زمانه خوری. اوحدی. - امثال: هنوز سیلی روزگار نخورده است، نظیر: گاوش هنوز نلیسیده