مصغر سیخ. (برهان) (فرهنگ رشیدی) ، چهار قطعۀ گوشت که در سیخ کشیده کباب کنند. (برهان). قسمی از کباب که گوشت را ریزه کنند وبر سیخهای کوچک چوبین کشند و بر روی تابه و سنگ بریان کنند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : شرح سیخک چه بگویم که ز بوی خوش او می شدم مست و نشسته ست کبابی هشیار. بسحاق اطعمه. ، چیزی نوک دار که در پشت پای مرغ و خروس در ساق روید و معرب آن صیصه و شیصه است. (یادداشت بخط مؤلف). چیزی که در بالای پنچۀ ماکیان و خروه برآید. (یادداشت بخط مؤلف) ، سک. (یادداشت بخط مؤلف) ، کلمه ای است که در هواپیمایی پذیرفته شده و آن چیزی است مانند سیخ کوچکی که دردنبالۀ هواپیما است و در هنگام نشستن اندکی در خاک فرورفته از حرکت جلوگیری شود. (فرهنگستان)