جدول جو
جدول جو

معنی سیاه کردن

سیاه کردن
(خَ بَ کَ دَ)
سفع. (ترجمان القرآن). تسوید. (دهار) (منتهی الارب). تاریک کردن:
گر ایزد بخواهد من از کین شاه
کنم بر تو خورشید روشن سیاه.
فردوسی.
- سیاه کردن عمر، گذراندن عمر به بطالت: گفت: اقالیم سبع را طواف کرده و عمر به سیاهی سیاه کرده. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا