معنی سوقه
- سوقه (قَ)
- رعیت، مردم فرومایه. واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عوام الناس. (مفاتیح) : محفل های سوقه و اوساط مردمان و موضعها می گشت. (کلیله و دمنه).
همومها لاتنقضی ساعه
عن ملک فیها و عن سوقه.
(سندبادنامه).
، مردم بازاری. (زمخشری)
