جدول جو
جدول جو

معنی سنگور

سنگور
(سَ)
سله ای باشد که فقاعیان شیشه ها و کوزه های فقاع را که بوزه باشد در میان آن بچینند. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). سلۀ فقاعیان که فقاع در آن چینند. (اوبهی). سنجور. (مهذب الاسماء) :
اگر چون زر نخواهی رای عاشق
منه بر گردنم چون سیم سنگور.
سنائی.
نارسیده ترنج با رودش
چون فقع کوزه و چوسنگور است.
ابوالفرج رونی (دیوان چ چابکن مستشرق روسی ص 29).
، بادریسۀ دوک، و آن چرم یا چوبی باشد مدور که در گلوی دوک محکم سازند و به عربی فلکه خوانند، نام مرغی. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا