کنایه از شخصی است که تابع و مطیع باشد و بهرچه امر کنند بلاعذر آماده و مهیاشود و مأخذش سنگی است که بر روی یخ افتاده باشد و از جا رفتنش از هر جانب دربند گداز یخ باشد. (آنندراج). کنایه از شخص محکوم و مطیع. (غیاث) : دل بست به روی غیر و شد سرد دلش افسوس که سنگ روی یخ شد دل او. ابراهیم ادهم (از آنندراج)