جدول جو
جدول جو

معنی سموم

سموم
(سُ)
جمع واژۀ سم. یعنی زهرها. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
سر حد بادیه ست روان پاش بر سرش
تریاق روح کن ز سموم معطرش.
خاقانی.
سموم افاعی ظلم را بتریاق دواعی انصاف تدارک میکنند. (سندبادنامه ص 118).
رجوع به سم شود
لغت نامه دهخدا