اسمش سلطان محمد پسر رئیس بهاءالدین قمی معمایی بوده گویند بجمال باطنی و ظاهری آراسته آخرالامر کلانتر آنجا شده این چند بیت و رباعی از اوست: خاک کویت دم مردن همه در چشم کشم تا بمرگم نفشاند دگری بر سر خویش. ایضاً: شرمندگی ز قاتل خود کشتۀ مرا روز جزا میان شهیدان نشانه ای است. ایضاً: آن دل که بعیش سرفرازی میکرد بر هجر نظر به ترکتازی میکرد دی در خم آن دو زلف پرتاب و خمش دیدم که نشسته بود و بازی میکرد. (از آتشکدۀ آذرص 238). ورجوع به مجمع الخواص ص 272 شود