جمع واژۀ ساکن. کسانی که در جایی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند. (ناظم الاطباء). - سکنۀ صحرا، درختان سبز و امثال آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). - ، مردمان صحرانشین. (ناظم الاطباء). - ، آب. (ناظم الاطباء). - سکنۀ عالم، همه مخلوقات عالم. همه مخلوقات. (شرفنامه منیری). عموم مخلوقات. (ناظم الاطباء). - سکنۀ کانون اخگر، آتش. (ناظم الاطباء) ، انگشت و زغال. (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود