دوزخ. (از غیاث) (دهار) (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب) : این چه ترفند است ای بت که همی گوید خلق که سقر باشد فرجام ترا مستقرا. خسروانی. آن خط بیاموز تا برآیی از چاه سقر تا بهشت مأوی. ناصرخسرو. وآنکس که بود بی هنر چو هیزم جز در خورنار سقر نباشد. ناصرخسرو. اول جحیم. نام دوم جهنم. نام سیم سقر. (قصص الانبیاء ص 7). رزمش افروخته تر از سقر است بزمش آراسته تر از ارم است. مسعودسعد. زین پس تو و ترحم روحانیان خلد خاقانی و عذاب سقر کز تو بازماند. خاقانی. چون از لعاب شیر نر دندان گاو است آبخور تیغش بر اعدا از سقر زندان نو پرداخته. خاقانی. هشت جنت گرد آرم در نظر ورکنم خدمت من از خوف سقر. (مثنوی)