جدول جو
جدول جو

معنی سستی کردن

سستی کردن
(اَ تَ)
کاهلی کردن. اهمال نمودن. قصور:
بپرسش یکی پیش دستی کنم
از آن به که در جنگ سستی کنم.
فردوسی.
چون جنگ سخت شد زرافه سستی کرد. (فارسنامه ابن البلخی). و لشکر سلطان در کوشش سستی کردند. (مجمل التورایخ والقصص).
دل آزرده را سخت باشد سخن
چو خصمت بیفتاد سستی مکن.
سعدی
لغت نامه دهخدا