معنی سست گشتن سست گشتن (طِنِ کَ دَ) ناتوان شدن: چو سیمرغ از آن زخمها گشت سست بخون اسب و صندوق و گردون بشست. فردوسی. ، از کار افتادن. از حرکت بازماندن: وی چون آواز امیرشنید از هوش بشد و سست گشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 459) لغت نامه دهخدا