جدول جو
جدول جو

معنی سست رای

سست رای
(سُ)
ضعیف العقل و بی تدبیر و بی تمیز. (ناظم الاطباء). ناقص عقل. بی تصمیم. بی اراده:
بگرگین بگو ای یل سست رای
چو گویی تو با من بدیگر سرای.
فردوسی.
زنان نازک دلند و سست رایند
بهر خو چون برآریشان برآیند.
(ویس و رامین).
زنان همه ناقص عقل باشند و سست رای. (اسکندرنامه نسخۀ خطی سعیدنفیسی).
ایام سست رای و قدر سخت گیر گشت
اوهام کند پای و قدر تیزتاب شد.
خاقانی.
تو کوته نظر بودی و سست رای
که مشغول گشتی بجغد ازهمای.
سعدی.
که نادان و سست رای تر ایشان و عاجزتر مجادل و منظر. (ترجمه محاسن اصفهان ص 108)
لغت نامه دهخدا