سرمۀ سلیمانی. سرمه ای که چون به چشم کشند مخفیات عالم عیناً و عیاناً معاینه کنند. (از آنندراج) : به گوش وهم زند نغمه های داودی به چشم عقل کشد سرمۀ سلیمانی. طالب آملی (از آنندراج). گیرم که بدرد خسته درمان گشتی در دیده چو سرمۀ سلیمان گشتی. ملا زمانی یزدی (از آنندراج). رجوع به سرمۀ خفا شود