جدول جو
جدول جو

معنی سرلشکر بهرام

سرلشکر بهرام
(بَ)
نام سرلشکر هرمز بن نوشیروان، چون او بغایت لاغر و خشک اندام بود. (برهان). نام ندیم و امیر لشکر هرمز بن نوشیروان چون او بغایت لاغر و خشک اندام بود لهذا به بهرام چوبین مشهور شد. (غیاث). سردار سپاه هرمز که بهرام چوبین خوانند. (رشیدی) :
تو زرین بهره باش از تخت زرین
که چوبین بهره شد بهرام چوبین.
نظامی.
با امل همراه وحدت چون شوی و چون شود
مرد چوبین است با بهرام چوبین همعنان.
خاقانی.
رجوع به شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 8 ص 2585- 2654 شود، هر چیز باطل و زبون و بد. (غیاث) (آنندراج) ، ردی از هر چیز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مباح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، ناسره. معرب از نبهرۀ فارسی و قیل هی کلمه هندیه اصلها بنهلا فنقلت الی الفارسیه فقیل نبهره. (منتهی الارب). درم ناسره. (غیاث) (آنندراج). درهمی که در غیر از دارالملک سکه زده باشند. (از اقرب الموارد) :
بدیدم عیار جهان کم ز هیچ است
از این بهرج ناروا میگریزم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا