معنی سرف سرف سرف سرف (سُ سُ) سرفان. سرفه کنان: پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف زرگر فرونشاند کرف سیه به سیم من باز برفشانم سیم سره به کرف. کسایی مروزی لغت نامه دهخدا