معنی سردمدار سردمدار (سَ دَ) پاتوغدار. (یادداشت مؤلف) ، رئیس و پیشوای مردم. (یادداشت مؤلف) ، پلیس سرگذر. (یادداشت مؤلف) ، نوعی دشنام که پدران و مادران به پسران ناخلف دهند. (یادداشت مؤلف). سخت رذل و پست. (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا