معنی سربه - لغت نامه دهخدا
معنی سربه
- سربه
(سُ بَ) - جماعت. (اقرب الموارد). جماعت زنان و غیر آن. (منتهی الارب) ، جماعت اسبان آنچه هست و مابین بیست الی سی. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، گلۀ سنگخوار و آهو و گوسفند. (اقرب الموارد) ، جماعت خرمابنان. (اقرب الموارد) (آنندراج). ج، سرب، راه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، موی میانۀ سینه تا شکم. (اقرب الموارد) (آنندراج) (بحر الجواهر) ، فلان بعیدالسربه، ای بعیدالمذهب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا