معنی سر فروشدن سر فروشدن (حِ کَ دَ) افکنده شدن سر از شرمساری یا پشیمانی: خردمند را سر فروشد ز شرم شنیدم که میرفت و میگفت نرم. سعدی. ، فرورفتن. مشغول گشتن: شبی سر فروشد به اندیشه ام بدل برگذشت آن هنرپیشه ام. سعدی لغت نامه دهخدا