معنی سر درنیاوردن سر درنیاوردن (لُ / لَ) امتناع کردن. اطاعت نکردن. تمرد کردن: گفت هین حصار بستدم و مرد کشتم و گرفتم، هیچ بهانه ماند؟ و امیر بوالفضل باز ابی کرد و سر درنیاورد. (تاریخ سیستان چ بهار ص 377) ، نفهمیدن. درک نکردن: از این مطلب سر درنیاورد لغت نامه دهخدا