جدول جو
جدول جو

معنی سحل

سحل
(سَ)
جامۀ از ریسمان یک تاه بافته، ضد مبرم که دو تاه بافته باشد. (منتهی الارب). جامه ای که (تار) آن محکم رشته نشده باشد. (اقرب الموارد) ، رسن یک تاب داده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جامۀ سپید یا از پنبه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، سیم نقد. ج، اسحال، سحول، سحل. (منتهی الارب) : فاصبح راداً یبتغی المزج بالسحل، یعنی نقد از درهمها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا