جدول جو
جدول جو

معنی سجاده

سجاده
(سَدَ / دِ)
مخفف سجّاده است:
نه جامه کبود و نه موی دراز
نه اندر سجاده نه اندر وطاست.
ناصرخسرو.
زاهد آسا سجادۀ زربفت
بر سر کوه و گردر اندازد.
خاقانی.
آنجا بود سجادۀ خاصش بدست راست
وینجا بدست چپ بودش تکیه گاه عام.
خاقانی.
نعره زنان برون شدم دلق و سجاده سوختم
دشمن جان خویش را در بن خانه یافتم.
عطار.
چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم
بشد سجادۀ زردک بمرشدی اشهر.
نظام قاری (دیوان ص 16).
، نشان سجده در پیشانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، نزد اهل سلوک عبارت است از کسی که در مراحل شریعت و طریقت و حقیقت استوار باشد. وکسی که بمراحل سه گانه بدین مقام نرسیده باشد او را سجاده نتوان نامید. و این لفظ معرب سه جاده است که منظور از سه راه شریعت و حقیقت و طریقت باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا