جدول جو
جدول جو

معنی ستوده بودن

ستوده بودن
(رَ / رِ کَ دَ)
پسندیده بودن:
ستوده بود نزد خرد و بزرگ
اگر راد مردی نباشد سترگ.
رودکی.
و آب این ولایت (ولایت خوارزم) آب جیحونست و ازجمله آبهاء ستوده است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و نیکویی بهمه زبانها ستوده است و بهمه خردها پسندیده. (نوروزنامه). علماء گویند مقام صاحب مروت به دو موضع ستوده است. (کلیله و دمنه). و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است، ساختن توشۀ آخرت... (کلیله و دمنه). در جمله ستوده نیست و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را بر این حزم و احتیاط محمدت کرد. (چهارمقاله)
لغت نامه دهخدا