بیع و شری. داد و ستد. معامله. سودا. خرید و فروش: ستد و داد مکن هرگز جز دستادست که پسادست خلاف آرد و صحبت ببرد. ابوشکور. ستد و داد جز به پیشادست داوری باشد و زیان شکست. لبیبی. ستد و داد تو یکچند بود جان پدر ستد و داد کن امروز به تیزی بازار. سوزنی. چون چراغید همه در ستد و داد حیات کآنچه در شام ستانید سحر باز دهید. خاقانی. ستد و دادی بکرد و معاملتی تمام از جای برگرفت. (سندبادنامه ص 177). شبانگاه بزاز چون از ستد و داد، و برگرفت و نهاد، فارغ شد بخانه باز آمد. (سندبادنامه ص 240). با ستد و داد جهانی که هست راست نداریم بجانی که هست. نظامی