ضد گرانی. (غیاث) (آنندراج). کم وزنی. ضد سنگینی. (ناظم الاطباء) : بار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران سبکی به ز گرانی ز همه روی شمار. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 100). ، ضعف عقل و خفّت رأی. (ناظم الاطباء). جلفی. عدم وقار. عدم متانت. سخف. سخفه. سخافه. (منتهی الارب). خفّه. (دهار). طیش. طوش: خیعره، سبکی و خفت. (منتهی الارب) : از سبکی مغز خصم گر هوسی می پزد هست ورا عذر آنک گرز گران دیده نیست. خاقانی. ، تحقیر و اهانت. (ناظم الاطباء)، چستی و چالاکی. (مؤلف) .مقابل سختی: و گفت (فریدون) بچۀ این هر دو (خر و مادیان) مرکب باشد از سختی خر و سبکی اسب. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 37)، بی غیرتی و بی قدری. (غیاث) (آنندراج)، جلفی. بی وقاری: اما تیرگی قوی بر وی مستولی بود و سبکی که آن را ناپسند داشتند و مرد بی عیب نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 156)، ظرافت و تازه روحی: تدبیر کرای خر رهی کن هم با سبکی هم بتازه روحی. سوزنی. ، کوچکی. (ناظم الاطباء)