استخفاف. اهانت. استهانت. حقیر شمردن. خوار شمردن. استخفاف. (ترجمان القرآن) : استجهال،نادان شمردن و سبک داشتن. (تاج المصادر بیهقی). استفاه. تهوین. هوان. مهانه. (منتهی الارب) : تو دانی که نگریزم از کارزار ولیکن سبک داردم شهریار. فردوسی. هش و رای پیران سبک داشتند همه پند او را تنک داشتند. فردوسی. گراین حدیث سبک داشت لاجرم امروز همی کشید بدو پا سبک دو بند گران. فرخی. اما تو اشارت مشفقان و قول ناصحان سبک داری و آنچه بمصلحت مآل و حال تو پیوندد بر آن ثبات نکنی. (کلیله و دمنه)