معنی سایه برفکندن سایه برفکندن (کَ دَ) عنایت کردن. تفقد کردن. التفات نمودن: تو همایی و من خستۀ بیچاره گدا پادشاهی کنم ار سایه بمن برفکنی. سعدی (طیبات). رجوع به سایه برافکندن شود لغت نامه دهخدا