باربد. حاجب بزرگ. رئیس تشریفات. دربان شاه. دارندۀ بار. خرم باش. پرده دار. حاجب مخصوص. رئیس دربار. (ناظم الاطباء). رئیس تشریفات. (اشتینگاس ص 642) آنکه پذیرائی واردان بر شاه را بعهده دارد و آنان را بحضور شاه برد: نباید بر شاه سالار بار بگفتا که جهن است باده سوار. فردوسی. سخن جز بدستورسالار بار نگفتی بره از نهان آشکار. اسدی (گرشاسب نامه). سالار بار مطران مه مرد جاثلیق قسّیس باربر نه و ابلیس بدرقه. سوزنی (دیوان چ امیرکبیر ص 82). چنین داد فرمان بسالار بار که با من ندارد بس امروز کار. نظامی. رجوع به سالار پرده و سالار شود