جدول جو
جدول جو

معنی ساکن کردن

ساکن کردن
(چَ زَ دَ)
سکونت دادن، تسکین دادن. فرونشاندن، آرامش خاطر بخشیدن. مطمئن کردن:
هر که ترسد، مر ورا ایمن کنند
مرد دل ترسنده را ساکن کنند.
مولوی.
رجوع به ساکن شود
لغت نامه دهخدا