معنی ساکن رگ
ساکن رگ
(کِ رَ)
عرق ساکن. ورید. رجوع به ساکن شود
لغت نامه دهخدا
⚡ جستجوی واژه " ساکن رگ " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...