معنی ساز و رسم ساز و رسم (زُ رَ) ساز و آئین. ساز و نهاد. راه و رسم. رسم و راه. ساز و سامان. ساز و پیرایه: پراکند کافور برخویشتن چنانچون بود ساز و رسم کفن. فردوسی. رجوع به ساز شود لغت نامه دهخدا