معنی ساز زدن
- ساز زدن (چَتَ)
- ساز بستن. ساز دادن. ساز پرداختن. ساز نواختن. (مجموعۀ مترادفات) :
زمانه ساز طرب میزند چنانکه بگوش
رسد ز زاویۀ عنکبوت نغمۀ تار.
کلیم کاشانی (از مترادفات).
- ساز زدن بکام کسی، بکام او بودن:
گربخت بکام اوزدی ساز
هرگز بوطن نیامدی باز.
نظامی (لیلی و مجنون).
رجوع به ساز شود
