جدول جو
جدول جو

معنی ساری

ساری
اثرکننده و دررونده بهمه اجزای چیزی، (غیاث اللغات) (آنندراج)، نفوذکننده و درآینده و جریان نماینده، (ناظم الاطباء)، سرایت کننده، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (منتهی الارب)، (اصطلاح پزشکی) به اصطلاح طب مرض مسری، (ناظم الاطباء)، واگیردار، (فرهنگستان)، رونده همه شب، (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، ابری که در شب پدید آید، (ناظم الاطباء)،
شیر بیشه، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)، شریف و رئیس و نجیب، (ناظم الاطباء)، سری
لغت نامه دهخدا