جدول جو
جدول جو

معنی ساری

ساری
(ساری)
نام شهری بود از مازندران قریب به شهر آمل. (جهانگیری) (برهان). شهری است بسیار قدیم به مازندران، از بناهای اسپهبد سارویه بن فرخان که از اولاد عم انوشیروان دادگر از طبقۀ آل باوند بوده و با ملوک بنی امیه معاصر ولیکن تا زمان خلافت عباسی برآئین زردشت میزیسته و شهر سارویه اکنون به ساری معروف است و قبر سلم و تور و ایرج در آنجاست و آن را سه گنبدان گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است [از دیلمان بناحیت طبرستان] آبادان و با نعمت و مردم و بازرگانان بسیار، و از وی جامۀ حریر و پرنیان و خاوخیر خیزد. و از وی زعفران و صندل و خلوق خیزد که بهمه جهان از آنجا برند. (حدودالعالم چ تهران ص 162). برج عقرب بران شهرو ناحیت دلالت دارد. (التفهیم ص 335). کاوس در شیراز عزم هوا کرده بود در ساری بروی آب افتاد. (تاریخ گزیده چ براون ص 92). ساری [را] طهمورث دیوبند ساخت. شهری وسط است، و دورش تقریباً چهار هزار گام است و ولایتی بسیار از توابع اوست و میوه و پنبه و غلۀ فراوان دارد. (نزهه القلوب چ لسترنج ص 162). ساریه مشهور به ساری از بلاد قدیمه است. گویند طوس نوذر بنیاد نهادو طوسان نام کرد چون خراب شد ثانیا ساختند و ساری نامیدند. فرخان بزرگ و مازیار در آبادی آن کوشیدند. شهرکی است دلنشین مشتمل بر بیوتات و عمارات پادشاهی، حمام و بازار و مساجد و مدارس. آبادانی این بلده در این اواخر از شاه شهید [آغامحمدخان] و خاقان مغفور [فتحعلی شاه] است و ملک آرا [محمدقلی میرزا فرزند فتحعلی شاه] و اولاد او بر آن افزوده اند. (مرآت البلدان ج 2 ص 42). تجارت آن با حاجی ترخان رونق دارد.قصبه ای باستانی است و در کتابهای قدیم نام آن زادر اقارته وزدر کرد (= زادراکارتا) آمده است. (از قاموس الاعلام ترکی). بقول یوستی هنوز دهی موسوم به ورک در طرف شرقی ساری واقع است وباورنه مذکور در اوستا قابل تطبیق است. (یشتها، پورداود ج 1 ص 192). دومین کرسی قدیم طبرستان [بعد از آمل] شهر ساریه بود که امروز آن را ساری می نامند و در خاور آمل واقع است. مقدسی گوید ساریه محلی است آباد دارای چندین بازار و یک بارو که گرد آن خندقی حفر شده، در آن شهر پارچه های فاخر یافته میشود و مسجدی دارد که درخت نارنجی در آن روئیده و درخت بزرگ انجیری نیز روی پل شهر است، و پلهای آن که از بستن قایقها به یکدیگر تعبیه گردیده بسیار است. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 395).
در ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو آمده: شهر کنونی ساری در جوار محل یکی از شهرهای بسیار قدیمی برپا شده است. درباره نام شهر قدیمی مذکور دانشمندان عقاید مختلف اظهار داشته اند و هر کسی نام یکی از بلاد باستانی را که در کتابهای یونانی دیده میشود بر آن محل نهاده است. بعضی گفته اند این همان محلی است که به فنا که موسوم بوده. بعضی دیگر آنرا زدرکرته میدانند و برخی هم معتقدند که نام آن شهر سیرینکس بوده است. وقتی که منوچهر برای انتقام قتل ایرج پدر خود، سلم و تور را کشت آنها را در ساری در کنار قبر ایرج مدفون کرد و بر هر قبری گنبدی ساخت که در زمان ظهیرالدین به سه گنبدمعروف و بقدری محکم بود که امکان نداشت آن را بتوان خراب کرد. رستم بعد از نبرد شومی که با پسر خود سهراب کرد ابتدا میخواست نعش فرزند را به زابلستان بفرستد، ولی بواسطۀ گرمی هوااو را در همان ساری در محلی موسوم به قصر تور امانت گذاشت که گویا بعدها در همانجا مدفون شد. فرخان بزرگ بیکی از بزرگان درباری خود بنام ’باو’ فرمان داده بود که شهر ساری را درمحل ده اوهر (که بعد به نارنجه کوتی معروف شد) بنا کند. این مکان را بواسطۀ موقع ممتاز و نهرهای فراوان و محلات باصفای اطرافش برگزیده بودند. ولی سکنۀ آنجا با دادن رشوه باو را فریفتند و وادارش کردند که از آن کار منصرف شود و محل دیگری را برگزیند. وقتی که پادشاه از خیانت باو آگاه شد اورا بزندان انداخت و در دهکدۀ آویجان (یا باو آویجان) وی را به دار زد و با پولی که باو از راه رشوه جمع کرده بود دهی ساخت موسوم به دینار کفشین. یزید بن مهلب، که در زمان خلیفه سلیمان بن عبدالملک (96- 99 هجری قمری) برای تسخیر طبرستان گسیل شده بود ساری را اشغال و در قصر اسپهبد منزل کرد. ولی بزودی بر اثر تهدید اسپهبدخان فرخان بزرگ ناگزیر شد مازندران را ترک گوید. نام ساری از سارویه فرزند فرخان که در موقع کودکی برادرزادۀ خود اسپهبد خورشید نایب السلطنه بوده گرفته شده است. قصر اسپهبد که اسپهبدان هم نامیده میشده بوسیله داذمهر و سارویه و خورشید مرمت شد. خورشید چهارصد جریب (گری) زمین (که در عهد ابن اسفندیار کیسه خوانده میشد) بآن ضمیمه کرد. اردشیر آنجا را محل تربیت اسبهای عربی نمودو قلعۀ محکمی در آنجا ساخت موسوم به سه دله یا شه دله و همچنین بازاری بنا کرد وصنعتگران را ازنقاط دیگرطبرستان برگزید و در آنجا مسکن داد و پنج دروازه برای شهر ساخت بنام دروازۀ کوهستان، دروازۀ دریا، دروازۀ گیلان، دروازۀ گرگان و دروازۀ صید. و نیز فرمان داد مجرای آبی از کوهستان تا دریا بسازند و آب به شهر بیاورند و آن را گیلانه جوی نامید. بعلاوه یک حوض ماهی و در بیرون دروازۀ صید میدانی بزرگ و خندق عمیقی ساخت که آثارش تا زمان ابن اسفندیار باقی بوده است. اول بنائی که از طرف مسلمین در طبرستان ساخته شد مسجد بزرگ ساری بود که به دستور ابوالخضیب نخستین حاکم بنی عباس در طبرستان در سال 140 هجری قمری بناگشت. دیری نگذشت که در همان محل مسجد جامع را ساختند. چنانکه ابن اسفندیار میگوید: ’ساختمان مسجد ساری در زمان هارون الرشید بوسیلۀ یحیی بن یحیی شروع و توسط مازیاربن قارن تمام شد’. ساری پایتخت فرمانفرمایان آل طاهر و پادشاهان آل علی حسن و محمد بن زید در قرن سوم و تا سال 635 هجری قمری هم مرکز آل باوند بود. دیوارهای ساری در سال 179 هجری قمری بوسیلۀ عبدالملک بن قعقع مرمت یافت و بعد بدست مازیار ویران شد. ولی خود او بزودی آن را تعمیر کرد و دیری نگذشت که مازیار بدست عبداﷲ بن طاهر گرفتار گشت و او مازیار را نزد خلیفه برد و مازیار بدستور وی در سامره در سنۀ 224 هجری قمری به قتل رسید. شهر ساری را روسها در سال 298 هجری قمری وقتی که از راه دریا به سواحل مازندران تاخته بودند، آتش زدند. در سال 325 هجری قمری ساری از سیل آسیب سخت دید، بطوری که مردم آن ناچار به کوهستان پناه بردند. حسام الدوله شهریار، دژهای ساری را در حدود سال 500 هجری قمری تعمیر کرد. این اسپهبد در دولت آباد که نزدیک ساری واقع است قصری داشت. در سال 578 هجری قمری سلطان تکش ضد شاه اردشیر از راه گرگان به مازندران لشکر کشید و به ساری آمد، قصرها و قلاع آن را بسوزانید و شهر را غارت و اطراف آن را بکلی ویران کرد. در زمان پادشاهی سلطان محمد خوارزمشاه باز ساری غارت شد. ویرانی که بدست مؤید باﷲ یکی از سرداران او پدید آمد بقدری زیاد بود که برای احتراز از حدت آفتاب احدی نمیتوانست پناهگاهی در شهر بیابد. ساری در قرن هفتم هجری قمری هنگام حملۀ مغولها باز صدمۀ بسیار دید. وقتی که حمداﷲ مستوفی راجع به این شهر شرحی می نوشت، آنجا تقریباً ویرانه بود. با وجود این هنوز زمینهای آن حدود انگور و غلۀ فراوان به دست میداد و از پیله های ابریشم در آنجا پارچه می بافتند. در سال 635 هجری قمری حسام الدین اردشیر بن کینخوار پایتخت را از ساری که آسان در معرض حملات مغول بود به آمل که خود در آنجا اقامت داشت انتقال داد. در ظرف مدت کوتاهی که خاندان جلال گیا در مازندران حکومت داشتند عمارتی در ساری برپا ساختند، ولی قسمت عمده شهر هنوز درحال ویرانی بود و بزودی جنگل آن محل را فرا گرفت و مکان جانوران شد. سیدکمال الدین بن قوام الدین مرعشی دیواری دور شهر ساخت و آن را با خندق عمیقی محصور کرد و در درون دیوار قلعه و قصری برپاداشت و شهر را دوباره بنا کرد و این کار در سال 769 هجری قمری آغاز و در سنۀ 777 تمام شد. در سال 796 هجری قمری لشکریان امیر تیمور شهر را غارت کردند و فاتح مزبور به قتل عام اهالی فرمان داد و شهر در دورۀ حاکم جدید که جمشیدبن قارن غوری نام داشت بزودی از این لطمه بهبود یافت و پایتخت مازندران باقی ماند تا وقتی که زندیه آن ایالت را فتح و پایتخت را به بارفروش منتقل کردند، همینکه آغامحمدخان قاجار اساس حکومتش را در مازندران استحکام بخشید باز مرکز را به ساری انتقال داد.ساری از هرج و مرجی که بعد از قتل نادرشاه در ایران پیدا شده بود لطمۀ بسیار دید. هنگامی که محمدحسن خان قاجار ناچار شد از شیراز بواسطۀ تعقیب لشکر شیخ علی خان زند به هزار جریب فرار کند، ساری باز در آن گیرودار بدست ترکمنها غارت گردید و بعد هم از طرف محمدخان سواد کوهی که پس از عزیمت نظرخان زند به حکومت مازندران منصوب شده بود صدمه دید. موقعی که در سال 1771 میلادی سیاح معروف گملن از این حدود مازندران عبور میکرد، شهر ساری که به تودۀ سنگ و آجر تبدیل شده بود تازه در شرف تعمیر بود و پایتخت چنان که گفته شده به بارفروش انتقال یافت. فورستر در ژانویۀ 1784 میلادی در ساری بود و شهر در همان زمان از حریق بزرگی لطمه دیده بود. او شرح میدهد که آنجا شهر مستحکم و اقامتگاه آغامحمدخان بود. ساری از آن وقت تا کنون حاکم نشین مازندران باقی مانده است. زلزلۀ سال 1225 هجری قمری باعث خرابی شهر شد و در سال 1730 میلادی طاعون قسمت زیادی از سکنۀ آن را تلف کرد. این شهر چهار دروازه دارد: دروازۀ بار فروش، دروازۀ چهل در (چهل دختران) ، دروازۀ فرح آباد یا ملامجدالدین و دروازۀ استرآباد. شهر هفت مسجد، پنج مدرسه، هفت آب انبار، پنج امامزاده در داخل و دو امامزاده در خارج و 15 تکیه، 17 کاروانسرا و چندین حمام دارد. مسجد عمده شهر یا مسجد جامع در روزگار باستان معبد گبرها بود. بنای دیگری در آنجا بود که محل آن معلوم است ولی از خود بنا اثری نیست. آنجا گنبد سلم و تور بود که میگفتند برج مخروطی شکلی با پوشش ساروجی به ارتفاع بالغ بر صد پا و بقطرسی پا داشته. فریزر میگوید بگفتۀ اهالی کتیبه ای داشت حاکی از اینکه حسام الدوله از فرمانروایان دیالمه که در قرن پنجم درگذشته در آنجا مدفون شده و بنابراین معلوم میشود که گنبد سلم و تور بنای اصلی که ابن اسفندیار و ظهیرالدین نوشته اند نبوده و بقدری محکم بود که با وجود چندین زلزله از بین نرفته بوده است. آغامحمدخان سعی کرد آن را خراب کند اما نتوانست و بالاخره زلزلۀ سال 1225 هجری قمری آنرا در هم شکست و بفرمان ملک آرا محمدقلی میرزا فرزند فتحعلی شاه که حاکم مازندران بود آن را خراب کردند. وقتی که استوارت (سیاح انگلیسی) به ساری رفت اثری از آن ندید فقط در محل سابق بنای مذکور چاله ای مشاهده کرد. دارالحکومه بوسیلۀ آغامحمدخان قاجار در محل قصر سابق شاه عباس ساخته شد و قسمتی از آن بواسطۀ حریق خراب شد و ملک آرا آن را تعمیر کرد. در سمت دیگر میدان در مقابل دارالحکومه باغ شاه واقع است که سابقاً به باغ ملک آرا معروف بوده. در شمال ساری باغ شاه کهنه که شاه عباس ساخته واقع است. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 77تا87 و213 و214).
درفرهنگ جغرافیائی ایران آمده: شهرساری مرکز شهرستانی باین نام، در 27 هزارگزی دریاری خزر، 21 هزارگزی شاهی، 138 هزارگزی گرگان، یک هزارگزی باختر رود خانه تجن واقع و طول آن 53 درجه و 5 دقیقه، و عرض آن 36 درجه و 4 دقیقه، و اختلاف ساعت آن با تهران 6 دقیقه و 5ثانیه است (ساعت 12 تهران = 12 و شش دقیقه و 5 ثانیۀ ساری). بنای اولیۀ شهر منسوب به طوس پسر نوذر و تجدید بنای آن در قرن اول هجری قمری بدست فرخان پسر دابویه از ملوک گاوباره بود که آن را بنام پسر خود سارویه نامید. در آن زمان از شهرهای آباد مازندران بود ولی بعد بر اثر هجوم مغول و پیش آمدهای دیگر رو بخرابی نهاد. در دورۀ صفویه بامر شاه عباس بناهای مهمی درآن ایجاد گردید. در اوائل دورۀ قاجاریه نیز بآبادی آن کمک شد ولی در اواخر روبخرابی نهاد. در تحولات دورۀ بیست سالۀ رضاشاه در نتیجۀ عبور راه آهن از کنار شهر و احداث خیابانهای عریض و اسفالته و بنای ساختمانهای باشکوه دولتی و تعیین آن بعنوان مرکز استان و پادگان نظامی صورت آبادی بخود گرفت. اکنون یکی از شهرهای آباد و پرجمعیت مازندران است. از فلکۀ مرکزی شهر چهار خیابان بشرح زیر منشعب میگردد: خیابان شمالی معروف به خیابان فرح آباد که به شوسۀ فرح آباد منتهی میشود، خیابان جنوبی معروف به خیابان سبزه میدان بطول 600 گز بمیدان مقابل بانک ملی و ستاد پادگان نظامی منتهی و از این محل خیابان مستقیمی بطول 800 گز به ایستگاه راه آهن و خیابان دیگر از باختر بشکل قوسی به انتهای خیابان بابل میرسد. از باختر فلکه خیابان بابل و از خاور فلکه خیابان گرگان منشعب و بجاده های آن دو شهر منتهی میشود بازار ساری بین خیابان بابل واقع است. آب شهر از رود خانه تجن تأمین میشود و چند آب انبار بزرگ وجود دارد که بزرگترین آنها آب انبار میرشهر است. روشنائی شهر بوسیلۀ مولد برق شرکت سهام تأمین میشود و شبانه روزی است. جمعیت شهر ساری در حدود 25 هزار نفر است.مرکز کلیۀ ادارات مربوط به استان دوم و پادگان نظامی و مرکز گردان نگهبانی (ژاندارمری) مازندران نیز در این شهر است. در اکثر خانه های شهرساری درختان مرکبات و میوه از قبیل گیلاس، آلبالو و گوجه دیده میشود. در این شهر 3 دبیرستان، 6 دبستان و یک بیمارستان 50 تختخوابی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
در شهر ساری پنج امامزاده از آثار قرن نهم هجری قمری وجود دارد که جزو آثار ملی بثبت رسیده است:
1- امامزاده عباس در شهر ساری که تاریخ 894 هجری قمری را دارد. 2- قبر امامزاده محمدرضا که در بیرون شهر ساری در سر راه فرح آباد واقع است. 3- قبر ملامجدالدین، که با بنای امامزاده محمدرضا در یک محوطه جای دارد. 4- امامزاده یحیی در ساری از اواخر قرن نهم هجری قمری پرفسور زاره آلمانی در کتاب خود موسوم به صنایع ساختمانی ایران، اشتباهاً آن را مقبرۀ سلطان محمدرضا معرفی نموده است. (از یادداشتهای خطی آندره گدار مضبوط در بایگانی ادارۀ کل باستان شناسی) :
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی ساری و ساریان.
دیباجی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی).
ز دریای گیلان چو ابر سیاه
دمادم به ساری رسید آن سپاه.
فردوسی.
جهانداری که از ساری جهان بگرفت تا باری
شهنشاهی که از گرگان جهان او راست تا کرمان.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 255).
از خداوند خسروان درخواه
تا فرستد ترا بترکستان.
که دل و همت توبس نکند
به سپاهان و ساری و گرگان.
فرخی (دیوان ص 291).
آن شاه عدوبند که بگرفت و بیفکند
گرگی و دژم شیری اندر ره ساری.
فرخی (دیوان ص 391).
یعقوب پس ایشان بتاختن برفت و فوجی سپاه بربنه بگذاشتند که شما خوش خوش از پس من همی آئید [و خود برفت و] بساری بدیشان رسید، چون یعقوب را بدیدند، هزیمت کردند بی هیچ حرب. (تاریخ سیستان ص 223).
اگر خوانند آرش را کمان گیر
که از ساری بمرو انداخت یک تیر
تو اندازی بجان من ز گوراب
همی هر ساعتی صد تیر پرتاب.
(ویس و رامین).
تا ستارآباد برویم و اگر نیزحاجت آید تا به ساری و آمل که مسافت نزدیک است برویم. (تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 444) .... و در راه سرما و بادی بود سخت بنیرو خاصه تا سر درۀ دینار ساری. (تاریخ بیهقی) ... چون بدرۀ دینار رسیدیم و در دره در آمدیم... (تاریخ بیهقی). اگر ترکمانان قصد استرآباد کنند به ساری روید و اگر به ساری قصد افتد به طبرستان که ممکن نشود که در آن مضایق بدیشان توانند رسید. (تاریخ بیهقی).
حسدبرد بر ملک ساری حجاز
که او را چنین خسرو و داور است.
امیر معزی (دیوان ص 122).
گر رای کند به آمل و ساری
ور روی نهد به کابل و غزنین
از بیم بدست هندو و دیلم
بی بیم شود کتاره و زوبین.
امیرمعزی (دیوان ص 591).
همیشه تا بتجارت ز مرو شهجان کس
بسوی آمل و ساری نیاوردنارنگ.
ظهیر فاریابی (از انجمن آرا).
ز ساری و آمل فرستادگان
رساندند باج از رضادادگان.
هاتفی (از شعوری).
رجوع به تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 451، 452، 454، 455، 461 و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار و فهرست حبیب السیر چ خیام و ترجمه مازندران رابینو و ترجمه جغرافیای تاریخی ایران بارتولد صص 282- 289 و جغرافیای سیاسی کیهان ص 284 و 285 شود
لغت نامه دهخدا