علک خائی، برغست خائی، بیهوده گوئی، لک درائی، هرزه درائی، ژاژدرائی، یاوه سرائی، یافه سرائی، هرزه سرائی، هرزه لائی، حرف مفت زنی، خام درائی، ول گوئی: خیره روئی ز تیره رائی به بیزبانی ز ژاژخائی به، سنائی، هر سخن را به جایگاه نهد نکند ژاژخائی برخیر، سوزنی، جان کنند از ژاژخائی تا به گرد من رسند کی رسد سیرالثوانی در نجیب ساربان، خاقانی، ز ژاژخائی هر ابلهی نرنجم از آنک هنوز در عدم است آنکه همقران من است، خاقانی، حاسد ز قبول این روائی دور از من و تو به ژاژخائی، نظامی، ژاژخائی میکند با ما رقیب ما چه غم داریم گو میخای ژاژ، ؟ (از محمودنامه از آنندراج)