معنی زیر - لغت نامه دهخدا
معنی زیر
- زیر
- گویک، (از ’زور’) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تکمه، (شرح قاموس فارسی)، کتان، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس فارسی) (اقرب الموارد)، خم بزرگ قاراندود، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، سبوی کلان، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، خوی و عادت، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، عقل و رای، و حرف ثانی بای موحده هم آمده، (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، رجوع به زبر شود، مردی که سخن گفتن و همنشینی با زنان دوست داردنه بنظر بدی، یستوی فیه المذکر و المؤنث او خاص بهم، ج، ازوار، زیره، ازیار، تار باریک تر رودجامه یا یک تار رودجامه باریک باشد یا گنده، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا