آسیب و گزند رسیدن بر کسی یا چیزی: شمشاد و سرو را ز تموز و خزان چه باک کز گرم و سرد لاله و گل را رسد زیان. خاقانی. نشرۀ من مدح امام است و بس تا نرسد ز اهرمنانم زیان. خاقانی. انباشت شاه معده آب روان به خاک تا کم رسد به مرکز خاکی زیان آب. خاقانی. ، خسارت و ضرر رسیدن: آنکه زیان می رسد از وی به خلق فهم ندارد که زیان می کند. خاقانی. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود