معنی زه کمان
- زه کمان (زِ هَِ کَ)
- شرع. (دهار). شرعه. قنب. قناب. (منتهی الارب). وتر. رودۀ تابیده که بر کمان بندند و به خاصیت ارتجاعی آن تیر را پرتاب کنند: امیر به ترکی مرا گفت زه کمان جدا کن و بر پیل رو و از آنجا بر درخت پیلبان را به زه کمان بیاویز. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 458)
