جدول جو
جدول جو

معنی زوزن

زوزن
(زو زَ)
شهر بزرگ و زیبایی است بین هرات و نیشابور. (از انساب سمعانی). ولایتی است. (برهان) (ناظم الاطباء). دهی است در ولایت خراسان. (جهانگیری). شهری است در خراسان مابین هرات و نیشابور. (فرهنگ رشیدی) (غیاث) (از منتهی الارب). ولایتی است از خراسان و از آنجاست عمید اجل ابوسهل وزیر سلطان محمود... (انجمن آرا) (آنندراج). شهری بود در خراسان میان نیشابور و هرات و زوزنی منسوب بدانست و اکنون مرکز دهستان جلگۀ زوزن است که در 66 هزارگزی جنوب غربی بخش خواف شهرستان تربت حیدریه واقع است. جلگۀ گرمسیرو سکنۀ آن 680 تن است. شغل مردم کشاورزی و گله داری و قالیچه و کرباس بافی است. (از فرهنگ فارسی معین) (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). شهرکی است (به خراسان) از حد نیشابور با کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم). حمداﷲ مستوفی گوید: ’سلامه و سنجان و زوزن از توابع خواف است و ملک زوزنی در آنجا عمارت عالی ساخت از میوه هایش انگور و خربزه و انار و انجیر نیکوست، در آنجا ابریشم و روناس بسیار باشد’. زوزن بگفتۀ مقدسی در زمان او معمور بود و پشم بافانش شهرت داشتند. با قاین و سلام (سلومک) و فرجرد ارتباط داشت. از حیث موقعیت حائز اهمیت بود. یاقوت زوزن را به سبب کثرت داد و ستد و رونق تجارت بصرۀ کوچک نام نهاده و به آتشکده ای در آنجا اشاره نموده است. (سرزمین های خلافت شرقی چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 483) : و من به دیوان رسالت خالی بنشستم و نامه ها به تعجیل برفت تا مردم و اسباب بوسهل به مرو و زوزن و نشابور و غور و هرات و بادغیس و غزنین فروگیرند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 330). و ما را هفده روز به طبس نگاه داشت و ضیافتها کرد... و رکابدار ازآن خود با من بفرستاد تا زوزن که هفتاد و دو فرسنگ باشد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 126). و از قاین چون بجانب مشرق شمال روند به هیجده فرسنگی زوزن است. (سفرنامۀ ناصرخسرو ایضاً ص 127). فی الجمله بسبب تشویشی که در زوزن بود از جهت عبید نیشابوری و تمرد رئیس زوزن یک ماه به قاین بماندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ایضاً ص 128).
لقبشان در مصادر کرده مفعول
دو استاد این ز تبریز آن ز زوزن.
خاقانی.
زوزن از توابع خواف است و ملک زوزنی در آنجا عمارت عالی ساخت... (نزهه القلوب ج 3 ص 154). جلال الدین با وجودفتحی که کرده بود چون نتوانست در خراسان سپاهیان کافی گرد آورد بعد از قلیل مدتی اقامت در نیشابور به شهر زوزن (در ولایت قهستان و سه روز فاصله تا قاین) آمد و چون مردم با او موافقت نکردند و او را بشهر راه ندادند ناچار بحدود شهر بست و از آنجا به هرات رفت. (تاریخ مغول اقبال ص 50). رجوع به تاریخ گزیده و تاریخ جهانگشای ص 134 و 135 و 215 و تاریخ سیستان ص 410 و غزالی نامه ص 245 و مادۀ بعد و زوزنی شود
لغت نامه دهخدا