زود بودن، پیش از وقت مقرر بودن، (فرهنگ فارسی معین) : اگر تنها بودی کجا رفتی بدین زودی، (سمک عیار، از فرهنگ فارسی معین)، بمعنی زود که گذشت، (آنندراج)، سرعت و تعجیل و چستی و چالاکی و شتابی، (ناظم الاطباء)، سرعت، مقابل دیری، عنقریب، تا نه دیر، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و زودی رفتن ایشان کمتر شود، (التفهیم بیرونی)، این عجب تر که تو وقتی حبشی بودی رومیی خاستی از گور بدین زودی، منوچهری، دل از دیری کار غمگین مدار تو نیکی طلب کن نه زودی کار، اسدی، ترا که گفت که اندر حضر به این زودی ز وصل عزم بگردان ز دوست روی بتاب، میرمعزی (از آنندراج)، مبرا حکمش از زودی و دیری منزه ذاتش از بالا و زیری، نظامی، - بزودی، سریعاً، به شتاب، عنقریب
تازی گشته زوف از گیاهان گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید. ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه های نسبتا چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر میباشد گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد جسمی حسل ثغام