معنی زمح زمح (زُمْ مَ) ناکس. فرومایه. لئیم، سست. کوتاه بالا و زشت روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سیاه فام بدخلقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیاه قبیح و شریر. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا