جدول جو
جدول جو

معنی زکم

زکم
(تَ)
بیمار زکام گردانیدن کسی را، پر کردن مشک را، انداختن نطفه را، زکام زده گردیدن (مجهولاً). (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا