معنی زکاء - لغت نامه دهخدا
معنی زکاء
- زکاء
(تَ مَزْ زی) - از ’زک و’، افزون شدن. (ترجمان القرآن). گوالیدن و افزون شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بالیدن کودک. (تاج المصادر بیهقی). بالیدن و افزون شدن. (آنندراج) ، لایق شدن. (ترجمان القرآن). نیکو و لایق آمدن. منه: هذا الامر لایزکو بفلان، ای لایلیق به. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به ناز زیستن در خصب. (تاج المصادر بیهقی) (از دهار). خوش عیش گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فراخ حال و خوش عیش گردیدن. (ناظم الاطباء) ، بصلاح آمدن. (ترجمان القرآن) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا