زرم الکلب و السنور زرماً (از باب سمع) ، خشک شدن پیخال آن بر کون آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، منقطع شدن بول و اشک و جز آن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی). منقطع گردیدن کمیز و کلام و اشک و جز اینها. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بخیل شدن. (ناظم الاطباء) قطع کردن کمیز کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زادن او را مادر او. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : زرمت به امه، زاد او را مادر او. (ناظم الاطباء) ، قطع کردن اشک و سخن و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل شود دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعنی بدهان گذاشتن، قرار دادن در دهان آورده است. رجوع به همین کتاب ج 1 ص 589 شود