زر اندودن. تذهیب کردن. مذهب ساختن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تذهیب. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) : مجازاً به رنگ زر ساختن چیزی را. زردرنگ ساختن: به لب خاک را عنبرآلود کرد زمین را به چهره زراندود کرد. نظامی. رجوع به زراندود و زر اندودن شود، به مجاز، فلزی کم بها چون مس یا جز آن را بصورت ذهب درآوردن فریب مردم را. آب طلا دادن فلزی تا آن را از زر بازنشناسند: جهودی مسی را زراندود کرد دکان غارتیدن بدان سود کرد. نظامی