معنی زراع
- زراع (زَرْ را)
- کشاورز. (دهار). کاشتکار. (آنندراج) کشتکار و زمین دار. (ناظم الاطباء). بسیار کشتکار: متی کنت زراعاً اسوق السوانیا. (از اقرب الموارد) ، نمام. سخن چین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نمام که حقد را در دل دوستان کشت کند. ج، زراعون، زراعه. (از اقرب الموارد)
