آنکه بر زمین غیژد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). راه رونده بر دبر و مقعده است مثل شل و یا از کار افتاده. و قیاس از راه اشتقاق آن است که بدو فاء باشد. (ترجمه قاموس). ابوزید گوید: آن است که بر است خودبخزد. جوهری این ماده را نیاورده و صاغانی گوید: این ماده مشتق است از زحف و بر این قیاس بایستی زحنفف باشد بدو فاء نه یک فا و یک قاف. ابوسعید، شعر زیر را از اغلب نقل کرده و در این بیت زحنقف بدین معنی بکار رفته است: طله شیخ ارسح زحنقف له ثنایا مثل حب العلف. فبصرت بناشی ٔ مهفهف. ضاغانی گوید، ذکر ارسح مؤید آن است که زحنفف به هر دو فاء است. اما این نکته نیز هست که ازهری این ماده را در شمار اسماء خماسی آورده است و اگر زحنفف (بدو فاء) بود مناسب آن بود که در شمار اسماء ثلاثی یاد گردد. (از تاج العروس) ، آنکه هر دوپی پاشنه در رفتن برهمدیگر زند. (ناظم الاطباء)